قلب تپنده ما همایونقلب تپنده ما همایون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
پیوند پر مهرمون پیوند پر مهرمون ، تا این لحظه: 15 سال و 6 روز سن داره

همایون عیدی بزرگ پروردگار

حالم با همسرم و پسرم همیشه خوبه خدایا به خودت میسپرممون

هفده ماهگی عشقم

    همایون عزیزم پسر گلم هفده ماهگیت مبارک نفسم   این روزها عاشق عکس سلفی با مامان هستی و تا میگم سلفی بدو بدو میای   مامان قربون نگاهت بره که خیلی خوشگل وا میستی جلو دوربین اینم یه نمونه 👇   ...
1 شهريور 1394

همایون و دریا

قند عسلم   ماجرای تو و دریا بیش از اینکه شنیدنی باشه دیدنیه   بعد سیزده ماه بردیمت دریا.  دفعه قبل حدودا سه ماهه بودی.    جمعه 16 مرداد هم برای سومین بار بردیمت دریا و باز همون هیجان از دیدن آب بهت دست داد و مرتب تکرار میکردی آبا آ ب ا   ...
19 مرداد 1394

مقاومت پسری

      قند عسل جونم سلام   مجددا لثه ت میخاره و تو هم دست به دهن شدی وقتی میگم همایون دستت رو در بیار گوش نمیدی وقتی هم خودم دستت رو در میارم بلافاصله با یه خنده شیطنت آمیز میکنی تو دهنت ای شیطون بلا   ...
4 مرداد 1394

قند عسل تو پارک

        سلام جیگر من   امروز بردمت پارک واسه اولین بار گذاشتمت زمین با کفش تو پارک راه بری ولی تو فقط میخواستی بدویی خیلی هم سر بچه ها واسه تصاحب توپ غر میزدی   ...
31 تير 1394

پانزده ماهگی قند عسلم

سلام عشق مامان   به سلامتی ماه پانزدهم هم رسید فقط بگم که خیلی باهوش هستی و من بی نهایت خوشحالم   میگم همایون چطوری. میگی عاااایییی   صبح روز پانزده ماهگیت هم با دیدن نشان مثلثی نیش یه پشه بدجنس شروع شد     ...
2 تير 1394

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته...

سلام به دوستان گل و خوانندگان وبلاگ همایون   این چند وقت اصلا شرایط مساعدی نداشتم.  و همین باعث شد نتونستم وب پسرمو به روز کنم. متاسفانه عروس خواهرم که فقط 30 سالش بود و دو سال بود ازدواج کرده بود بر اثر بی دقتی یک راننده بی وجدان تصادف کرد و مرگ مغزی شد.  یک هفته فقط قلبش میتپید که اونم 10 خرداد از کار افتاد و همه مون در غم از دست دادنش عزاداریم.   سمیه مهربان همیشه در قلب ما جا داری و هرگز فراموشت نمیکنیم بانوی خوش قلب و عزیز.   اما پسرم هم تو این گیر و دار مریض شد...     شنبه شب با تهوع بردیمش کلینیک کودکان میلاد. 4 ساعت زیر سرم موند. بعدشم اسهال و تب...   شکر خدا امروز وضعی...
21 خرداد 1394

14 ماهگی با طعم ویتامین دی

  قند عسل من سلام   امروز صبح سر ساعت 9 پا شدی و تلاش من واسه مجدد خوابوندنت بی ثمر بود.  بعد صرف صبحانه راهی ولایت بابایی شدیم. جنابعالی حسابی شیطونی کردی و با توجه به هوای آفتابی گذاشتمت تو کالسکه و تو حیاط چرخوندمت تا لااقل کمی ویتامین بگیری. ویفر رنگارنگ هم که محبوب دلته.   مث موش دندون میزنی بهش.  قربون دندونای خوشگلت برم.  پسر مامانی 3 تا دندون آسیاب هم درآوردی که هنوز گزارشش رو ننوشتم.  انشالا در اولین فرصت. چون شماره دندونا رو قاطی میکنم باید از خاله لیلا کمک بگیرم.   تا شب هم که رفتیم ولایت خودمون نخوابیدی بابا مجبور شد بذارتت تو ماشین بچرخونه کمی بخوابی.  قربونت برم که با ر...
1 خرداد 1394