قلب تپنده ما همایونقلب تپنده ما همایون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره
پیوند پر مهرمون پیوند پر مهرمون ، تا این لحظه: 15 سال و 6 روز سن داره

همایون عیدی بزرگ پروردگار

حالم با همسرم و پسرم همیشه خوبه خدایا به خودت میسپرممون

حال و هوای من...

قند عسل مامان سلام توصیف حسی که بهت دارم سخته... اما میتونم بگم بیشترین لذتش واسه اینه که لذت تکونای تو فقط مال منه و هیچکس این حس زیبا رو باهام شریک نیست...دوستت دارم عزیزم
1 آبان 1392

صدای تپیدن قلب شاه پسر قند عسل

سلام بلا می سر امروز رفتم دکتر. خیلی معطل شدم ولی چون منتظر دیدنت بودم صبر پیشه کردم. بالاخره نوبتم شد و خانوم دکتر وضعیتتو بررسی کرد شکر خدا همه چی خوب بود و من صدای قلب خوشگلتو شنیدم (البته واضحتر از دفعه قبل) من نگرانیم رو از اینکه تکوناتو حس نمیکردم بهش گفتم و اونم خندید و تورو نشونم داد که  اساسی مث ورزشکارا داشتی نرمش میکردی و به وضوح میدیدم که دستاتو هی میکشیدی رو سرت الهی مامان واسه اون انگشتهای کوچولوت بمیره واسه مرحله دوم غربالگری، آزمایش خون و سونو نوشت. البته سونو رو باید ٢٠ آبان انجام بدم ولی آزمایش رو تا آخر همین هفته میرم. الهی که همیشه سالم باشی الهی که خدا همه نی نی هارو حفظ کنه آمی...
30 مهر 1392

دومین سونوگرافی

سلام کنجد مامان ببخش نتونستم وبتو آپ کنم چون درگیر یه درد غیرقابل توصیف تو بازوی چپم بودم که امونم رو بریده بود. همه گیس سفیدای فامیل حکم به تبعات بارداری دادن و من هم جز گریه کاری از دستم بر نمیومد. ولی خب به خاطر تو همشو با جون و دل تحمل کردم. شکر خدا الان بهترم. ٢٦ شهریور رفتم دکتر و تو مطبش سونو انجام داد( دکترمو عوض کردم.. دیدم بعله دیگه لوبیایی نیست و یه موجود زنده کوچولو اون تو غوطه وره. دکتر دستاتو نشونم داد که بی اختیار تکون میخوردن. الهی بمیرم برات که از اونجا برام دست تکون میدادی. از ضربان آرام قلب کوچولوت بهم الهام  شد که پسری. دکتر nt و nb و آزمایش غربالگری نوشت... خدا تو و همه نی نی ها رو در پناه خودش ...
16 مهر 1392

تو پسری!

سلام کنجدکم  امروز بعد امتحان زبان رفتم مرحله اول سونوی غربالگری...  بعد ساعتها انتظار نوبتم شد... همه چیز عالی بود و نهایتا فهمیدم یه پسری 78 میلیمتری تو دلم دارم...  شاد و شنگول اول به بابایی و بعد به بقیه منتظران زنگیدم... حوالی ساعت 2 هم راهی تهران شدیم بسوی عمو علیرضا و خاله فرزانه و آبجی آفرینش. ..سفری که هرگز یادم نمیره...  اگه بدونی چه شادی بزرگی رو دارم تجربه میکنم..  خدایا ممنونم که فرزند سالم بهمون عطا کردی. ایشالا که صالح هم باشه...  آمین
27 شهريور 1392

بارداری

سلام کنجد جونم امروز رفتم دکتر دکتر تو مطبش سونو کرد و منم مشتاق بودم که صدای قلب کوچولوتو بشنوم... اما دستیار پزشک گفت که دستگاشون تا پایان هفته ١٢صدا نداره اما... مونیتورو چرخوند و من هم دیدم بععععله یه لوبیا وسطش یه چیزی میتپه.. وای منو میبینی.. نیشم باز شد تا بناگوش الهی که سالم باشی الهی که همه نی نی ها سالم باشن آمین ...
28 مرداد 1392