قلب تپنده ما همایونقلب تپنده ما همایون، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره
پیوند پر مهرمون پیوند پر مهرمون ، تا این لحظه: 15 سال و 21 روز سن داره

همایون عیدی بزرگ پروردگار

حالم با همسرم و پسرم همیشه خوبه خدایا به خودت میسپرممون

پسرم اومد خونه

قند عسل جونم  بالاخره پس از طی پروسه خسته کننده و طاقت فرسای ترخیص ساعت 3 عصر از بیمارستان مرخص شدم و آوردیمت خونه  عکسات کنار هفت سینه ولی نتونستم بهتر ازین ثبت کنم  کمی ناخوشم...  ⬆اون سبد رز قشنگ رو بابا برام خرید.  متشکرم ازش  ⬆پشت سرت گلهایی هست که واسمون آوردن بیمارستان. ممنونم از همه  ⬆این از اون عکسهایی هست که از تماشاش سیر نمیشم  ⬆اینجا تو دستای منی. من تی او گرد جوله غش  ...
2 فروردين 1393

عیدی بزرگ

پسر گلم خوش اومدی به این دنیای پر هیاهو ما اسم همایون رو برات انتخاب کردیم. همایون یعنی هماگون(دارای تاثیر خوب) مبارک و فرخنده. همچنین دستگاه همایون یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی هست و آوازهای عاشقانه در این دستگاه خونده میشه. کلی عکس هست که باید آپلود کنم بذارم تو وبت. فعلا درگیر دنیای جدید خودم هستم خدای بزرگ شکرت به خاطر این عیدی زیبا تو اول فروردین ...
1 فروردين 1393

انتظار...

عسلی مامان سلام    این چند روز کارم شده درازکش شدن جلوی ساعت و شمردن ثانیه ها... بی تاب دیدنتم... الان هم تلویزیون برنامه نوروزی رو شروع کرده...  به آجی میگم باورم نمیشه پسری 24 ساعت دیگه میاد...  صدای قدمهاتو میشنوم کوچولوی رمز و راز آلود من... 
28 اسفند 1392

آخرین ویزیتها

سلام به تو قند عسل مامان حالت خوبه پسرم؟ نمیدونی من وبابات چقدر مشتاقیم که ببینیمت. باباییت دیشب میگفت که دیگه طاقتش طاق شده. منم که دیروز نوبت دکتر تغذیه داشتم و دکتر میگفت هنه چی خوبه و یه ماه بعد زایمان باید برم پیشش. دکتر خودمم که امروز ویزیتم کرد گفت شاه پسر دیگه کامل رسیده و آماده س. واسه سزارین نامه اول فروردین بهم داده بود. امروز بهش گفتم خانوم دکتر نکنه پسریه من زودتر بیاد؟. گفت هرچی خدا بخواد همون میشه. ولی توصیه کرد استراحت کنم تا زایمان زودتر از موعد قرار اتفاق نیفته. ضمنا ازش پرسیدم میشه که به موهام یه صفایی بدم و رنگشون کنم که گفت موهای خوشگلتو چرا میخوای رنگ کنی. تو دلم گفتم پسریه من وقتی دنیا میاد چشمش به یک عدد مامان خ...
18 اسفند 1392

لطف آجی ریحون

قند عسل مامان سلام  آجی ریحون لطف کرد و از امروز اومد پیشم و بهم کمک میکنه تا یه بار جنابعالی غافلگیرمون نکنی و زودتر از فروردین نیای... 
18 اسفند 1392

ﺣﺮﮐﺖ ﻋﺠﻴﺐ ﭘﺴﺮﻳﻪ ﻣﻦ

ﺳﻼﻡ ﺑﻼ ﻣﯽ ﺳﺮ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻋﺰﻳﺰﻡ؟ ﺩﻳﮕﻪ ﻃﺎﻗﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺑﺎﺑﺎﻳﻴﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﻪ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻣﻌﮑﻮﺱ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻳﺪﻥ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪﻩ. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﺗﻮ ﺩﻝ ﻣﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﻴﮑﺮﺩﯼ. ﻳﻬﻮ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻴﺤﺮﮐﺖ ﻭﺍﻳﺴﺎﺩﯼ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻳﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﯽ ﻭ ﻳﻪ ﻟﺮﺯﺵ ﺷﺪﻳﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﻢ ﺗﮑﻮﻥ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺑﺎﻫﺎﺵ. ﺍﻟﻬﯽ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﻭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻋﻄﺴﻪ ﺭﻭ ﺯﺩ. ﻋﺎﻓﻴﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﭘﺴﺮ ﮔﻠﻢ.
1 اسفند 1392

ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻠﯽ ﮐﻪ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺩﺍﺩﻡ....

ﺳﻼﻡ ﺟﺎﻧﻪ ﺩﻳﻠﯽ ﻗﻨﺪﯼ ﻗﻨﺪﯼ ﺍﻼﻥ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺒﻮ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ ﺑﻪ ﻳﮏ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻧﺴﺒﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻡ. ﺑﻌﺪ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺳﻮﻧﻮﻡ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﮐﺘﺮﻡ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﺪﻟﻴﻞ ﺑﺎﻻ ﺑﻮﺩﻥ ﺣﺠﻢ ﻣﺎﻳﻊ ﺁﻣﻨﻴﻮﺗﻴﮏ ﺑﺮﺍﻡ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﺗﺤﻤﻞ ﮔﻠﻮﮐﻮﺯ ﻧﻮﺷﺖ ﮐﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺵ ﺍﻓﺘﻀﺎﺡ ﺑﻮﺩ. ﮐﻠﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﻮ ﻗﻨﺪ ﻋﺴﻠﯽ. ﺳﺮﻳﻌﺎ ﻣﻨﻮ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻓﻮﻕ ﺗﺨﺼﺺ ﻏﺪﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﻓﻮﻕ ﺗﺨﺼﺺ ﺗﻐﺬﻳﻪ. ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﻼﻥ ﺗﺤﺖ ﻳﻪ ﺭﮊﻳﻢ ﺧﻮﺏ ﻭﺿﻌﻴﺘﻢ ﻋﺎﻟﻴﻪ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺮﺣﺎﻟﻢ. ﺗﻮﯼ ﻗﻨﺪ ﻧﺒﺎﺕ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﯽ ﺧﻮﺏ ﺗﻮ ﺩﻝ ﻣﺎﻣﺎﻧﯽ ﺷﻴﻄﻮﻧﯽ ﻣﻴﮑﻨﯽ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻳﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﻫﻴﭻ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺷﻴﺮﻳﻨﻴﺠﺎﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﺩﻟﻴﻠﺸﻪ.  ﺧﺐ ﺑﺮﻳﻢ ﺳﺮ ﺧﺒﺮﺍﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﻮﺏ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺛﻨﺎ ﺳﻴﺴﻤﻮﻧﻴﺖ ﻫﻢ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﺗﺎﻗ...
28 بهمن 1392