پسرم اومد خونه
قند عسل جونم بالاخره پس از طی پروسه خسته کننده و طاقت فرسای ترخیص ساعت 3 عصر از بیمارستان مرخص شدم و آوردیمت خونه عکسات کنار هفت سینه ولی نتونستم بهتر ازین ثبت کنم کمی ناخوشم... ⬆اون سبد رز قشنگ رو بابا برام خرید. متشکرم ازش ⬆پشت سرت گلهایی هست که واسمون آوردن بیمارستان. ممنونم از همه ⬆این از اون عکسهایی هست که از تماشاش سیر نمیشم ⬆اینجا تو دستای منی. من تی او گرد جوله غش ...
نویسنده :
مامان رؤیا
18:14